لحظات تلخ(١)
روز اول بهش گفتم از سیگار متنفرم اونم گفت منم همینطور ,چیه باباسیگار؟!اما هفته دوم بعدازعقدمون دودش رو روی لباسش احساس کردم هرچی بهش گفتم گفت اشتباه میکنی چندشب بعدکه اومدم بیام توحیاط دیدم بعله یه گوشه وایساده داره یواشکی سیگارمیکشه تاچشمش به من افتاد گفت هیییسسس بخدا هفته ای یکی دونخ سیگارمیکشم اینم تفریحی ,نمیدونم...نمیدونم چرااونموقع به خانواده ام چیزی نگفتم...
[ بازدید : 36 ] [ امتیاز : 1 ] [ امتیاز شما : ]